دلبرگم...
دلبرکم چیزی بگو
به من که از گریه پرم
به من که بی صدای تو از شب شکست می خورم
دلبرکم چیزی بگو
به من که گرم هق هقم
به من که آخرینه
آواره های عاشقم
چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی
غزل بشن گلایه ها ،نه هق هق دلواپسی
نذار که از سکوت تو
پرپر بشن ترانه ها
دوباره من بمونم و خاکستر پروانه ها
چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره
کابوس رفتنت بگو از لحظه ها ی من بره
چیزی بگو اما نگو قصه ما به سر رسید
نگو که خورشیدک من چادر شب به سر کشید
دقیقه ها غزل میگن وقتی سکوتو میشکنی
قناریا عاشق میشن، وقتی که تو حرف می زنی
دلبرکم چیزی بگو به من که خاموش توام
به من که همبستر تو اما فراموش توام
ღ ابی ღ
نظرات شما عزیزان:
من عشق را به نام تو آغاز کردم
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا ...