بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

یلدا مهربان ترین شب سال

 

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

 

 

آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!

 

بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی

 

بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی

 

بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی

 

فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟

 

جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .

 

 

به صد یلدا الهی زنده باشی
 
 
انارو سیب وانگور خورده باشی
 
 
اگر یلدای دیگر من نباشم،
 
 
تو باشی و تو باشی و تو باشی

 

شب یلدا همگی مبارک

53 شب یلــدا هم در راه است ...+عکس +شعر+تاریخچه

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:شب یلدا,بلند ترین شب سال,یلدا,آخر پاییز,انار,زمستون, ساعت توسط masoud |


زیباترین شب سال

 

 

 

با اولین شب پاییز

هرشب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر آسمان می کشید

تا آدم ها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند

یلدا هرشب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت

و لابه لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد

گیسوانش در باد می وزید وشب به بوی او آغشته می شد

یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت

آتش که میدانی،همان عشق است

یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد

آتش در یلدا بارور شد

فرشته ها به هم گفتند :

یلدا آبستن است

آبستن خورشید

و هرشب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد

و شبی که آخرین قطره را ببخشد

دیگر زنده نخواهد ماند

فرشته ها گفتند :

فردا که خورشید به دنیا بیاید ، یلدا خواهد مرد

یلدا همیشه همین کار را می کند

می میرد و به دنیا می آورد

یلدا آفرینش را تکرار می کند .

راستی ، فردا که خورشید را دیدی

به یاد بیاور که او دختر یلداست

و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت …

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:شب یلدا,فرشته یلدا,, ساعت توسط masoud |


یه تیکه زمین

 افسوس ...

 

بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد

 

ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد

کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن

 

یه روزی هر کسی باشن حساباشونو پس می دن

عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست

 

پرستش راه تسکینه پرستیدن تجارت نیست

سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه

 

یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه

 

 کنار سفره ی خالی یه دنیا آرزو چیدن

بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن

 

نذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه

خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه

 

کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن

گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن

 

جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم

همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم

 

محمد اصفهانی

+ نوشته شده در یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:یه تیکه زمین,محمد اصفهانی,آهنگ محمد اصفهانی,متن آهنگ یه تیکه زمین, ساعت توسط masoud |


خاص ترین لحظه دنیا

 

امروز بهانه ای شد

 برای یکی از زیباترن روزهای خدا

امروز

12/12/2012

ساعت 12:12:12

خاص ترین روز و لحظه دنیاست

که تا 26000 سال بعد تکرار نخواد شد

پس بهترین ها رو برای بهترین ها آرزو کنیم

 

امروز مثل 8/8/1388 خودمون هست

که مصادف شد با تولد هشتمن اختر پاک خدا

علی بن موسی الرضا

هیچ وقت اون روز عزیز رو یادم نمیره

 

و چه زیباست که عمر آدمی هم زمان باشه

با دو لحظه و روز خاص که این فقط

سعادت و لطف خداست

خدایا شکر

 

و امید که این روزها بهانه ای باشه برای

قدر دانستن بهترین لحظه های عمر مون

که شاید دیگر تکرار نخواهد شد

 

امروز برای همه دوستانم چه اون هایی که منو فرامش

کرده اند و چه اون هایی که هیچ وقت منو تنها نذاشند

بهترین لحظه ها و روزها رو آرزو می کنم 

امید که همیشه لبخند بزنید و سلامت باشید

و از لحظه لحظه عمر پاکتان لذت ببرید

التماس دعا

 چه دعایی کنمت بهتر از این که:

خندات از ته دل

گریه ات از سر شوق

  

+ نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


گاهی خداوند...

 

 

گاهی خداوند درها را قفل می كند و پنجره ها را می بندد !

 

 چه زیباست فکر کنیم طوفانی در راه است؛

 

و خداوند نمی خواهد آسیبی به ما برسد ...

 

+ نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


اشک های پاییزی

 

گفته بودی نشـانه ها...

حالا بیا و ببین...

از آسمان ِ آخرین روزهای ِ پاییز ...

باران بارید...

***

ذره ذره اشک ریخت...

اشک دلتنگی...

***

بغضم شکست...

دست هایت که هرگز به چشم ندیدمشان

باز هم تکیه گاهم شد...

.

.

.

راضیم به رضایت......

 

+ نوشته شده در جمعه 17 آذر 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


خدایا چنان کن...

 

خدایا چنان کن تو پایان کار

 


تو خشنودی باشی و ما رستگار

 

خدایا چنان کن که اطاعت پـــــدر و مادر را ،

در دیده من از بستر خواب دلپذیرتر بنمایان

و رنجی را که به خاطرشان میبرم در کام من از شربت گوارا به کام تشنگان گواراتر گردان..

و همواره هوس و خاطر خود را در راه رضایشان فدا کنم....



خدایا چنان کن که حقشان همیشه در چشم من عـــــظیم جلوه کند هرچه هم کوچک باشد ؛ و

نیکویی هایشان در نظرم بســـــیار بشمار آید هر چند که این نیکویی ها چنـــدان زیاد نباشد....

 

خدایا خوی و اخلاق مرا در کنارشان نرم ساز

و قلب مرا از عطوفتشان انباشته دار

و توفیقم عنایت کن که در طول عمر با آنان مدارا و مــهربانی روا دارم......



خدایا پدر و مادرم را آنچنان که مرا از کودکی به بزرگی رسانیده اند و نگاهم داشته اند و از آسیب و

حوادث دورم گرفته اند ؛ حفظشان کن و از آسیب حوادث به دورشان دار.....

 

ای خدای من ،

اگر پدر و مادرم در حقم ستم روا داشتند و اگر با گفتار و رفتارشان قلب مرا شکسته اند و اگر..

خدایا گواه باش که من حلالشان کردم..

خدایا پدرومادرم هرچه کردند نیکو کردند ،

خدایا پدرومادرم آنقدر درباره من احسان و محبت به کار برده اند

که من در برابرشان شرمسارم و من کوچکتر از آنم که به قصاص کارشان برخیزم

یا به مجازات و مکافاتشان بپردازم...



(( قسمتی از دعای 24 صحیفه سجادیه ))

 

+ نوشته شده در جمعه 17 آذر 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


__________؟؟

 

هَـمیشه بـآید کَسـی باشد

کـــہ مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد

هَـمیشه بـآید کسـی باشد

تا بُغض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآید کسی باشد

کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد

کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسی بـآشد

کـــہ اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد

کسی بـآشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتیآج داری
 
بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگی درد دارد

بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران...
 


براے یك آغوشِ گَرمــ تنگ شده است

همیشه باید کسی باشد

همیشه...!

 

+ نوشته شده در سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


دلتنگت شده ام...

 

آدم خوب قصه های من!!

 

دلتنگت شده ام، حجمش را میخواهی؟؟؟

 

خدا را تصور کن…

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:دلتنگت, ساعت توسط masoud |


السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

 

 

آسمان دل من پر ابر است

باز هم با یک رعد

بغض من می ترکد...

 

کوچه لبریز دعاست

در خیابان دلم

مسجدی غرق خداست

 

اشک ها می گویند:

سینه بر دل زدن است

این همه ناله و رشک

 

بوی یک عالمه حلوا و نسیم

در هوا می پیچد

نفسم می گیرد

 

یاد لبهای حسین

دل تو را می میرد...

 

+ نوشته شده در جمعه 3 آذر 1391برچسب:امام حسین,یا حسین,ابا عبدالله الحسین,آقا امام حسین,محرم,, ساعت توسط masoud |


سلام ای غروب غریبانه دل

 

سلام ای غروب غریبانه دل

سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه‌های جدایی

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن


خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای قصه عاشقانه

خداحافظ ای آبی روشن عشق

خداحافظ ای عطر شعر شبانه



خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

تو را می‌سپارم به دل‌های خسته


تو را می‌سپارم به مینای مهتاب

تو را می‌سپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تو را می‌سپارم به رویای فردا



به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد

به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه واژه از غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد


خداحافظ ای برگ و بار دل من

خداحافظ ای سایه‌سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نو بهار همیشه

 

+ نوشته شده در جمعه 3 آذر 1391برچسب:سلام آخر,احسان خواجه امیری,غروب,خداحافظ,غریبانه, ساعت توسط masoud |


زیر گنبد کبود...

 

من فقط يک غزل از تو خواسته بودم .... ....

 اين همه مثنوي نا سروده به چه کار دنياي خسته من مي آيد ........

من باران مي خواستم ......

تو دلت ابري هم حتي نبود ......

من بودم ......... تو نبودي ….....

مثل هميشه قصه ها ........

و آنکه زير گنبد کبود قدم ميزد ........

هنوزمهربان تر از همه بود .........

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 11 آذر 1391برچسب:زیر گنبد کبود,, ساعت توسط masoud |