الهی

بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

الهی

 

الهی


نظر خود بر ما مدام کن

 
و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن

 
الهی


می دانی که ناتوانم پس از بلا برهانم

 
الهی


نا دیده و ناجسته حاصل ! ای جان و دل را زندگانی و منزل


از پیش خطر و از پس نیست راهی

 
بپذیر که جزدوستی توام نیست پناهی

 
الهی


اکنون چون بر من است تاوان

 
آفتاب صدق و صفت بر من تابان

 
که بشر از شرک جستن نتوان

 
و به نجاست نجاست شستن نتوان


الهی

 
تو غیب بودی و من عیب بودم


تو از غیب جدا شدی من از عیب جدا شدم

 
الهی


میپنداشتم که ترا شناختم

 
اکنون آن پنداشت و شناخت را در آب انداختم


الهی


در ملکوت تو کمتر از مویم


این بیهده تا کی گویم

 
الهی


نه نیستم نه هستم نه بریدم و نه پیوستم . نه به خود میان بستم

 
لطیفه ای بودم از آن مستم. اکنون زیر سنگ است دستم


الهی


همه شادی ها بی یاد تو غرور است و همه غم ها با یاد تو سرور است


الهی

 همعه

بنیاد توحید ما را خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن


نظرات شما عزیزان:

sara
ساعت22:09---14 آبان 1391
خیلی قشنگه مرسییییییییییی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |